مرد ده سال بعد از ازدواج به دلیل مشکل همسرش در باروری از دادگاه مجوز ازدواج مجدد گرفت و ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. همسر دوم را در منزل دیگری سکنی داد و به همراه همسر اول در منزل دیگری که به نام خانم اول بود زندگی میکرد. علی الظاهر شرط همسر اول برای اجازه ازدواج آقا صاحب منزل شدن بود. نهایتاً چند سال بعد خانم و آقا تصمیم به جدایی گرفتند. خانم درخواست مهریه و نفقه و اجرت المثل داده بود. مرد اینقدر همسرش را کتک زده بود و دست و پای او را شکسته بود تا زن از مهریه منصرف شود و طلاق بگیرد. حتی خانم را از خانه ای که ششدانگ به نام وی بود بیرون کرده بود. خانم در دادگاه درخواست اجرت المثل ایام تصرف داده بود و دادگاه من را به عنوان کارشناس رسمی برای تعیین این اجرت المثل تعیین کرده بود.
من با خودرو خودم به همراه خانم که با آژانس آمده بود به سمت خانه رفتیم. به خانم گفتم داخل ماشین بماند تا درگیری پیش نیاید. زنگ منزل را زدم و آقا درب منزل آمدند. بعد از معرفی خودم و نشان دادن ابلاغیه دادگاه درخواست بازدید داخل منزل را داشتم که آقا اظهار داشت اگر قرار است که این منزل تحویل این زن شود چند نفر کشته میشوند!!!. و بعد به سمت خانم رفت و شروع به فحاشی و تهدید کرد. به خانم گفتم فورا سوار ماشین شود و برود تا اتفاقی نیفتد و خودم هم به سمت ماشین رفتم که بروم. ناگهان دیدم مرد با لوله ای از داخل منزل بیرون آمد و به ماشین خانم حمله کرد و شروع به ضربه زدن به بدنه ماشین کرد و بعد درب را باز کرد و خانم را بیرون کشید و با لوله به سر و صورت خانم ضربه میزد. راننده ماشین شوکه شده بود و حرکتی نمیکرد. بالاخره زن سوار ماشین شد و محل را ترک کردند در خیابان اصلی ماشین خانم را دیدم و توقف کردیم. به من گفت دست من شکسته و نیاز به جراحی دارد. قبلا هم این بلا را سر من آورده و این دفعه کوتاه نمیآیم و شکایت میکنم. و قرار شد به کلانتری برود و با مامور برگردد.
چند روز بعد، من در نظریه ام خطاب به دادگاه ماوقع را شرح دادم و شفاهی هم به قاضی توضیح دادم که چه اتفاقی افتاد. قاضی دستور داد باتوجه به شرایط براساس بازدید از بیرون و بدون بازدید داخل منزل، اجرت المثل را تعیین کنم و تحویل دادگاه بدهم. چند روز بعد از بازپرسی با من تماس گرفتند و خواستند به عنوان مطلع و شاهد در بازپرسی حاضر شوم و به سوالات جواب دهم. که من هم این کار را کردم.
مرد بابت شکستن دست خانم، که برای ترمیم نیاز به جراحی و پلاتین پیدا کرده بود، محکوم به پرداخت دیه و زندان شده بود. و وقتی در زندان بود حکم اجرت المثل و تخلیه صادر شد و ملک به راحتی تحویل خانم شد. بدون این که نیازی به کشتن چند نفر باشد!!!
آقا چند روز بعد به من زنگ زد و گفت تو شهادت دروغ داده ای و اصلا در محل نبودی و از تو به جرم شهادت دروغ شکایت خواهم کرد. یا اینقدر عصبانی بود که من را ندیده بود یا خود را به کوچه علی چپ میزد. به هر حال به وی گفتم من چیزی که با چشمان خودم دیدم را به قاضی و بازپرس توضیح دادم و ذره ای دروغ در حرفهایم نبود. تو هم هرکاری که دوست داری انجام بده ولی من شهادتم را پس نمیگیرم. چه خوشت بیاید چه خوشت نیاید.
گفت موضوع من و این خانم در حال تمام شدن بود و شهادت تو باعث شد همه چیز عوض شود. منظورش این بود که اینقدر او را کتک زده بودم که مجبور به بخشش مهریه شود!!!
این را هم اضافه کنم که بعد از ارائه نظریه من، آقا درخواست هیات سه نفره داده بود و قاضی قبول نکرده بود و طبق نظر من رای را صادر کرده بود و بعدا هم حکم قطعی و اجرا شده بود.
مرد تا به حال شکایتی از من نکرده. به نظرم فهمیده که من در صحنه حضور داشتم و شهادت صحیح بوده.
مطالب جدید برای من ایمیل میشه و همه رو کامل میخونم سپاس از شما بابت به اشتراک گذاشتن خاطراتتان