امروز به قرچک ورامین رفتم برای بازدید مجدد کارگاه هواکش سازی. پسر صاحب کارگاه همراهم آمد. آنجا کارگران بدلیل نگرفتن حقوق معوقه واختلافات مالی با پسر کارفرما درگیر شدند و فحاشی میکردند و حتی کار به ضرب و شتم هم کشیده شد.
نمیدانم چه بلایی سر این کشور آمده که به قول بازاری ها، هیچکاری صرف نمیکند! یکی یکی کارگاه ها و کارخانه های تولیدی و حتی شرکت های خدماتی و یا پیمانکاری با هزاران مشکل و بدهی تعطیل میشوند.
این کارگاه هواکش سازی حدود ۵۰ سال قدمت داشت. پسر صاحبکارخانه که همراهم بود تعریف میکرد که پدرم آدم خودساخته ای است. از رانندگی تاکسی شروع کرده بوده و بعد در کارگاهی به عنوان کارگر استخدام شده و بعد کارگاه را اجاره کرده و توسعه داده تا به این مرحله رسیده. الان پیر شده و بیماری قند دارد و توان کار کردن ندارد. من مانده ام و مشکلات کمبود نقدینگی و …. کارگر خودمان که زمین موروثی در شهرستان داشت آنرا فروخت وپولش را به ما نزول داد و حالا باید نصف کارخانه را بفروشیم و به او بدهیم!
دنبال شریک سرمایه گذار بود برای فروش نصف کارخانه تا بتواند پول چکهای برگشتی و حقوق پرسنل و سرمایه در گردش را تامین کند.
بنظرم پسر موجه و کاربلد و پرحوصله ای آمد. برایش آرزوی موفقیت کردم و دلداریش دادم. ولی با وضعیت فعلی کشور امید چندانی برای موفقیتش نداشتم.
البته ناگفته نماند که بطور کلی فرهنگ کار در کشور ما پایین است. کارگر، کارفرما را بصورت عنصری زالوصفت میبند که خون کارگر را در شیشه میکند تا بتواند از او بهره کشی کند.
کارفرما هم کارگر را به چشم شخصی که فقط حقوق میگیرد و فایده ای ندارد میبیند.
باید توجه داشت که کارگر و کارفرما هر دو چرخ دنده های تولید هستند و مکمل یکدیگر.
همه بر سر یک سفره نشسته اند و اگر هر کدام سفره را به سمت خود بکشد روزی سفره پاره خواهد شد و میشود همین چیزی که الان میبینیم . کارگرانی بیکار و کارفرمایانی بدهکار و ورشکسته.
در این شرایط دولت باید نفت بفروشد و پول کارمندانش راتامین کند و بقیه هم صرفا شده اند خدمات رسان به کارمندانی که از نفت حقوق میگیرند. این است خلاصه وضعیت اقتصادی ایران. نه تولیدی هست و نه نوآوری و نه پیشرفتی.
البته که دلالها و کارچاق کن ها وضع خوبی دارند.
به هر حال نظریه را تکمیل کردم و تحویل دادگاه دادم و پرونده دیگری را مطالعه و بازدید کردم. موضوع آن ارزیابی ملک تجاری مسکونی بود.
در بازگشت به تهران با وکیل پرونده صحبت میکردیم. میگفت آقای انصاری از غولهای سرمایه گذار در ایران است. مالک بانک تات (بانک آینده) و درپرونده ایران مال روزانه سی میلیارد تومان سرمایه گذاری میکند. امروز پیروز حناچی شهردار جدید تهران میگفت هزینه تهران روزانه ۲۵ میلیارد تومان است.
از قول شریک سابق آقای انصاری میگفتند که بهترین شغل نان خشکی است چون مالیات نمیدهد!!! واقعا سیستم مالیاتی فشل است و بسیار استرس زا و ضداشتغال است.