Monthly Archive: اکتبر 2021

برادر ناقلا!

به خواهر و برادری ملکی به ارث رسید. ملک را فروختند و یک زمین خریدند و قرار شد باهم بسازند. برای تامین سرمایه، قرار بر اخذ وام و پیش فروش بود و در نهایت هرچه ماند تقسیم کنند. شوهرخواهر بر ساخت و ساز نظارت کند و کارهای اداری را هم برادر انجام دهد. در حین ساخت برادر به بهانه های واهی از ورود شوهرخواهر به داخل ملک در حال ساخت ممانعت میکند و بعد هم کار ساخت را نیمه تمام رها میکند و فقط یکی از واحدها را تکمیل میکند و خود ساکن میشود.اختلاف بین طرفین بر سر میزان خرجکرد و میزان دریافتی واحد و سهم الشرکه و تقسیم واحدهای نیمه کاره و … حادث شد. خواهر به دادگاه شکایت کرد و دادگاه من را به عنوان کارشناس تعیین کرد. علیرغم تماس های مکرر برادر برای بازدید همکاری نکرد. یک روز با خواهر و همسرش و وکیلشان به محل ملک رفتیم و با برادر تماس گرفتم و گفتم برای بازدید آمده ام. وی گفت منزل نیستم و امروز نمی­ آیم. خواهر درب را باز کرد و در حال بازدید بودیم که برادر آشفته و پرخاش کنان آمد  که شما به چه حقی وارد ملک من شده اید و توضیح دادم که کارشناس هستم و ایشان شریک مشاعی است و همانطور که شما مالک هستید ایشان هم مالک است و حق استفاده و ورود به ملک را دارد. قانع شد و به اتفاق بازدید کردیم. به دلیل تنش­ هایی که بین خواهر و بردار و شوهرخواهر بود از آنها خواستم که بیرون ملک منتظر باشند تا درگیری بالا نگیرد. و من و وکیل برادر به اتفاق هم از صدر تا ذیل ملک را بازدید کردیم و داخل آپارتمان که برادر ساکن بود را هم دیدیم. و بعد سوار ماشین وکیل شدم و پشت سر ماشین خواهر و همسرش به سمت دادگاه حرکت کردیم. در میانه راه برادر به من زنگ زد که وقتی شما در حال بازدید ملک بودید، شوهر خواهرم داخل انباری آمده و وسایل من را دزدیده است میخواهم با ۱۱۰ تماس بگیرم. گفتم ایشان که وقتی ما بازدید میکردیم بیرون ملک بود. قبول نکرد و مدعی بود که در حین بازدید طبقات، وی به داخل ملک برگشته. کاملاً مشخص بود که در حال دروغ گفتن است و سعی میکند برای شوهرخواهرش پاپوش درست کند. از وی پرسیدم دقیقا چه وسایلی دزدیده است. گفت نمیدانم. گفتم کلید داشته؟ گفت بله. گفتم من داخل ماشین وکیل هستم و آنها هم ماشین جلویی ما هستند. مستقیم به سمت دادگاه میرویم و ماشین را جلوی دوربین جلوی دادگاه متوقف میکنم تا شما هم با ماشین پلیس برسید. تا پلیس ماشین آنها را تفتیش کند و مشخص شود که چه وسایلی دزدیده شده است. همین کار را کردیم و منتظر برادر و پلیس بودیم. کمی صبر کردیم و ولی خبری از برادر نشد.. دادگاه هم تعطیل شد. از خواهر خواستم جلوی دوربین مقابل دادگاه صندوق ماشین را باز کند تا من و وکیل محتویات ماشین را ببینیم و عکس بگیریم. ایشان همکاری کرد و محتویات ماشین را دیدم و عکس گرفتم و هیچ وسیله خاصی هم در ماشین نبود. از ایشان خواستم دو ساعت دیگر در همان محل باشند تا شاید ۱۱۰ برسد. فردا برادر با من تماس گرفتم و اعلام کرد ۱۱۰ با تاخیر بعدازظهر آمده و ماوقع را صورتجلسه کرده. و از من خواست که به کلانتری بروم و شهادت بدهم. به او گفتم چون چیزی ندیده بودم و ماشین را هم که جلوی دوربین خالی کردند و وسیله خاصی نبود عکس و فیلم هم تهیه کرده بودیم و ضمنا فیلم دوربین دادگستری هم موجود است و اگر مایل بودید درخواست بازبینی فیلم دوربین ها را بدهید. درخصوص شهادت اگر کلانتری نیازی به شهادت من داشت برای من ابلاغیه بزنند تا در کلانتری حضور پیدا کنم. کلانتری هم ابلاغ نزدند، بعد من نظریه کارشناسی را تحویل دادگاه دادم و موضوع از نظر من مختومه شد.

درگیری فیزیکی

مرد ده سال بعد از ازدواج به دلیل مشکل همسرش در باروری از دادگاه مجوز ازدواج مجدد گرفت و ازدواج کرد و صاحب فرزند شد. همسر دوم را در منزل دیگری سکنی داد و به همراه همسر اول در منزل دیگری که به نام خانم اول بود زندگی میکرد. علی الظاهر شرط همسر اول برای اجازه ازدواج آقا صاحب منزل شدن بود. نهایتاً چند سال بعد خانم و آقا تصمیم به جدایی گرفتند. خانم درخواست مهریه و نفقه و اجرت المثل داده بود. مرد اینقدر همسرش را کتک زده بود و دست و پای او را شکسته بود تا زن از مهریه منصرف شود و طلاق بگیرد. حتی خانم را از خانه ای که ششدانگ به نام وی بود بیرون کرده بود. خانم در دادگاه درخواست اجرت المثل ایام تصرف داده بود و دادگاه من را به عنوان کارشناس رسمی برای تعیین این اجرت المثل تعیین کرده بود.

من با خودرو خودم به همراه خانم که با آژانس آمده بود به سمت خانه رفتیم. به خانم گفتم داخل ماشین بماند تا درگیری پیش نیاید. زنگ منزل را زدم و آقا درب منزل آمدند. بعد از معرفی خودم و نشان دادن ابلاغیه دادگاه درخواست بازدید داخل منزل را داشتم که آقا اظهار داشت اگر قرار است که این منزل تحویل این زن شود  چند نفر کشته میشوند!!!. و بعد به سمت خانم رفت و شروع به فحاشی و تهدید کرد. به خانم گفتم فورا سوار ماشین شود و برود تا اتفاقی نیفتد و خودم هم به سمت ماشین رفتم که بروم. ناگهان دیدم مرد با لوله ای از داخل منزل بیرون آمد و به ماشین خانم حمله کرد و شروع به ضربه زدن به بدنه ماشین کرد و بعد درب را باز کرد و خانم را بیرون کشید و با لوله به سر و صورت خانم ضربه میزد. راننده ماشین شوکه شده بود و حرکتی نمیکرد. بالاخره زن سوار ماشین شد و محل را ترک کردند در خیابان اصلی ماشین خانم را دیدم و توقف کردیم. به من گفت دست من شکسته و نیاز به جراحی دارد. قبلا هم این بلا را سر من آورده و این دفعه کوتاه نمی­آیم و شکایت میکنم. و قرار شد به کلانتری برود و با مامور برگردد.

چند روز بعد، من در نظریه ­ام خطاب به دادگاه ماوقع را شرح دادم و شفاهی هم به قاضی توضیح دادم که چه اتفاقی افتاد. قاضی دستور داد باتوجه به شرایط براساس بازدید از بیرون و بدون بازدید داخل منزل، اجرت المثل را تعیین کنم و تحویل دادگاه بدهم. چند روز بعد از بازپرسی با من تماس گرفتند و خواستند به عنوان مطلع و شاهد در بازپرسی حاضر شوم و به سوالات جواب دهم. که من هم این کار را کردم.

مرد بابت شکستن دست خانم، که برای ترمیم نیاز به جراحی و پلاتین پیدا کرده بود، محکوم به پرداخت دیه و زندان شده بود. و وقتی در زندان بود حکم اجرت المثل و تخلیه صادر شد و ملک به راحتی تحویل خانم شد. بدون این که نیازی به کشتن چند نفر باشد!!!

آقا چند روز بعد به من زنگ زد و گفت تو شهادت دروغ داده ای و اصلا در محل نبودی و از تو به جرم شهادت دروغ شکایت خواهم کرد. یا اینقدر عصبانی بود که من را ندیده بود یا خود را به کوچه علی چپ میزد. به هر حال به وی گفتم من چیزی که با چشمان خودم دیدم را به قاضی و بازپرس توضیح دادم و ذره ای دروغ در حرفهایم نبود. تو هم هرکاری که دوست داری انجام بده ولی من شهادتم را پس نمیگیرم. چه خوشت بیاید چه خوشت نیاید.

گفت موضوع من و این خانم در حال تمام شدن بود و شهادت تو باعث شد همه چیز عوض شود. منظورش این بود که اینقدر او را کتک زده بودم که مجبور به بخشش مهریه شود!!!

این را هم اضافه کنم که بعد از ارائه نظریه من، آقا درخواست هیات سه نفره داده بود و قاضی قبول نکرده بود و طبق نظر من رای را صادر کرده بود و بعدا هم حکم قطعی و اجرا شده بود.

مرد تا به حال شکایتی از من نکرده. به نظرم فهمیده که من در صحنه حضور داشتم و شهادت صحیح بوده.