برادر ناقلا!
به خواهر و برادری ملکی به ارث رسید. ملک را فروختند و یک زمین خریدند و قرار شد باهم بسازند. برای تامین سرمایه، قرار بر اخذ وام و پیش فروش بود و در نهایت هرچه ماند تقسیم کنند. شوهرخواهر بر ساخت و ساز نظارت کند و کارهای اداری را هم برادر انجام دهد. در حین ساخت برادر به بهانه های واهی از ورود شوهرخواهر به داخل ملک در حال ساخت ممانعت میکند و بعد هم کار ساخت را نیمه تمام رها میکند و فقط یکی از واحدها را تکمیل میکند و خود ساکن میشود.اختلاف بین طرفین بر سر میزان خرجکرد و میزان دریافتی واحد و سهم الشرکه و تقسیم واحدهای نیمه کاره و … حادث شد. خواهر به دادگاه شکایت کرد و دادگاه من را به عنوان کارشناس تعیین کرد. علیرغم تماس های مکرر برادر برای بازدید همکاری نکرد. یک روز با خواهر و همسرش و وکیلشان به محل ملک رفتیم و با برادر تماس گرفتم و گفتم برای بازدید آمده ام. وی گفت منزل نیستم و امروز نمی آیم. خواهر درب را باز کرد و در حال بازدید بودیم که برادر آشفته و پرخاش کنان آمد که شما به چه حقی وارد ملک من شده اید و توضیح دادم که کارشناس هستم و ایشان شریک مشاعی است و همانطور که شما مالک هستید ایشان هم مالک است و حق استفاده و ورود به ملک را دارد. قانع شد و به اتفاق بازدید کردیم. به دلیل تنش هایی که بین خواهر و بردار و شوهرخواهر بود از آنها خواستم که بیرون ملک منتظر باشند تا درگیری بالا نگیرد. و من و وکیل برادر به اتفاق هم از صدر تا ذیل ملک را بازدید کردیم و داخل آپارتمان که برادر ساکن بود را هم دیدیم. و بعد سوار ماشین وکیل شدم و پشت سر ماشین خواهر و همسرش به سمت دادگاه حرکت کردیم. در میانه راه برادر به من زنگ زد که وقتی شما در حال بازدید ملک بودید، شوهر خواهرم داخل انباری آمده و وسایل من را دزدیده است میخواهم با ۱۱۰ تماس بگیرم. گفتم ایشان که وقتی ما بازدید میکردیم بیرون ملک بود. قبول نکرد و مدعی بود که در حین بازدید طبقات، وی به داخل ملک برگشته. کاملاً مشخص بود که در حال دروغ گفتن است و سعی میکند برای شوهرخواهرش پاپوش درست کند. از وی پرسیدم دقیقا چه وسایلی دزدیده است. گفت نمیدانم. گفتم کلید داشته؟ گفت بله. گفتم من داخل ماشین وکیل هستم و آنها هم ماشین جلویی ما هستند. مستقیم به سمت دادگاه میرویم و ماشین را جلوی دوربین جلوی دادگاه متوقف میکنم تا شما هم با ماشین پلیس برسید. تا پلیس ماشین آنها را تفتیش کند و مشخص شود که چه وسایلی دزدیده شده است. همین کار را کردیم و منتظر برادر و پلیس بودیم. کمی صبر کردیم و ولی خبری از برادر نشد.. دادگاه هم تعطیل شد. از خواهر خواستم جلوی دوربین مقابل دادگاه صندوق ماشین را باز کند تا من و وکیل محتویات ماشین را ببینیم و عکس بگیریم. ایشان همکاری کرد و محتویات ماشین را دیدم و عکس گرفتم و هیچ وسیله خاصی هم در ماشین نبود. از ایشان خواستم دو ساعت دیگر در همان محل باشند تا شاید ۱۱۰ برسد. فردا برادر با من تماس گرفتم و اعلام کرد ۱۱۰ با تاخیر بعدازظهر آمده و ماوقع را صورتجلسه کرده. و از من خواست که به کلانتری بروم و شهادت بدهم. به او گفتم چون چیزی ندیده بودم و ماشین را هم که جلوی دوربین خالی کردند و وسیله خاصی نبود عکس و فیلم هم تهیه کرده بودیم و ضمنا فیلم دوربین دادگستری هم موجود است و اگر مایل بودید درخواست بازبینی فیلم دوربین ها را بدهید. درخصوص شهادت اگر کلانتری نیازی به شهادت من داشت برای من ابلاغیه بزنند تا در کلانتری حضور پیدا کنم. کلانتری هم ابلاغ نزدند، بعد من نظریه کارشناسی را تحویل دادگاه دادم و موضوع از نظر من مختومه شد.