فردا اول ماه رمضان است هر سال رمضان رو به خنکی و کوتاهی میرود و روزه گرفتن آسانتر.
اولین خاطره ای که از رمضان دارم این است که در منزلمان در قم نیمه شب از خواب بیدار شدم و دیدم پدر و مادرم در حال خوردن سحری هستند. من را هم دعوت کردند و چند لقمه ای خوردم و دوباره خوابیدم. شاید سه یا چهار ساله بودم.
حدود نه سالگی (آن موقع در اراک بودیم) و دانش آموز دوره ابتدایی بودم با پدر و مادر و برادرم سحری میخوردیم و روزه کله گنجشکی میگرفتیم. ماهی یکبار هم روزه کامل میگرفتیم که بیشتر در روزهای ضربت خوردن حضرت علی بود.
اول دبیرستان اولین سالی بود که به سن تکلیف رسیدم و روزه کامل گرفتم، خرداد سال ۱۳۷۰شمسی.
ماه رمضان در خرداد و مصادف با امتحانات نهایی بود. روزه میگرفتم و سختم بود. یادم است اولین روز بعد از امتحان حواسم نبود و بعد از جلسه امتحان از آبسردکن آب خنک مفصلی خوردم که هنوز مزه اش یادم است. از آن موقع تا الان قریب سی رمضان میگذرد و با لطف و یاری خدا هر سال تقریبا تمام روزه هایم را گرفته ام. غیرآنکه مریض بوده ام یا مسافر بودم یا یکی دوباری که شیطان فریبم داد!
از سال ۱۳۸۱ که ازدواج کردم قریب به بیست رمضان را با همسرم روزه گرفته ایم. عمده زحمات سفره سحری و افطاری و تهیه غذا و .. در این ماه به عهده همسرم بوده است.
خدا را شکر پسرم آرش از رمضان پارسال (۱۳۹۸) روزه هایش را کامل میگیرد. پسرم صبور است و با وجود سن کمش با صبوری روزه میگرد.
خدا به همه مومنین و مومنات و پسرم و همسرم و من سلامتی و عزت و لذت از برکات رمضان نصیب و قسمت نماید. ان شاا…