تیمسار

تیمسار ص متولد ۱۳۰۵ متولد مراغه است. همسایه خاله من است. آشنایی دو خانواده به قبل از انقلاب برمیگردد. آقای ن (شوهرخاله من) رئیس دفتر رئیس وقت مجلس (ریاضی) بوده است. تمیسار ص مسئول بودجه ارتش بوده است و برای هماهنگی بودجه نظامی هر سه نیرو (هوایی، زمینی، دریایی) به مجلس می­ آمده و اینگونه دوستی تیمسار و شوهرخاله من شکل گرفته است. تیمسار خدا را شکر سرحال است و در سن ۹۴ سالگی شق و رق راه میرود البته میگفت کمی کمرم درد میکند!

امروز که وی را در منزل خاله ام دیدم پای صحبت هایش نشستم و کمی از آنها را اینجا نقل میکنم.

پدر تیمسار از پولدارهای مراغه بوده و باغهای وسیع انگور داشتند. در زمان پیشه وری همه مایملکشان را ازدست میدهند (جنگ و بمباران و …) پدر و مادر طلاق میگیرند و پدر تجدید فراش میکند. با بهانه های مذهبی، پدر، هر دو پسر را از منزل بیرون میکند. تیمسار آن زمان ۱۵ ساله و برادرش ۶ ساله بوده اند. میگوید مدتی بعد به منزل پدری رفتم و دیدم پدر با سوگلی اش مشغول فال گرفتن هستند تا ببینند فرزند در شکم سوگلی دختر است یا پسر!!

سر پدرم داد کشیدم که من که پسر بزرگ تو هستم کفشم سوراخ است و داخل کفشم روزنامه میگذارم تا برف و سرما کمتر به داخل کفش نفوذ کند آنوقت تو منتظر این هستی که فرزند در راه سوگلی هم پسر شود. چه گلی به سر من زدی که بر سر این بچه خواهی زد؟!؟

جالب است بدانید که بعد از فوت پدر، تیمسار از این نامادری و فرزندانش مراقبت میکند.

خلاصه تیمسار درس میخواند و در دانشسرای نظامی پذیرفته میشود و برای ادامه تحصیل به دانشگاه نظامی انگلستان میرود و پیشرفت میکند تا به درجه تیمساری میرسد. و مسئول مالی ارتش در سه نیرو میشود. در این حین پدرش فوت میکند و مسئولیت مادرش و سوگلی و ۴ فرزند وی به عهده تیمسار می افتد. آنها را سر و سامان میدهد و خودش هم هیچوقت فرصت ازدواج پیدا نمیکند. بعد از انقلاب مدتی فراری میشود و وقتی که آبها از آسیاب می افتد خودش و کلتش را تحویل میدهد. میگویند تو دیگر به کلت احتیاج نداری. میگوید بله سبزی فروش ها الان به کلت احتیاج دارند. (اشاره به … ) تیمسار را با تنزل درجه به سرهنگی، بازنشسته میکنند . البته چون آدم سالمی بوده بازنشسته میشود وگرنه حتما تیرباران میشد.

تیمسار همچنان مجرد است و با فرزند خواهرش( دختر همان سوگلی پدر) در یک ساختمان زندگی میکند.

Leave a Reply